معنای زندگی

بیان معنای زندگی و احساسات از زبان ازرا بایدا نویسنده کتابهای ذن. در این وبلاگ اتفاقات ساده زندگی و احساسات روزمره مرور می شود . میتوان معنای ترس و خشم و سرزنش و اندوه در روابط و همچنین تلاش و مقاومت و عادت و نیاز و تعریف معنویت و معلم معنوی و ... را یافت.

معنای زندگی

بیان معنای زندگی و احساسات از زبان ازرا بایدا نویسنده کتابهای ذن. در این وبلاگ اتفاقات ساده زندگی و احساسات روزمره مرور می شود . میتوان معنای ترس و خشم و سرزنش و اندوه در روابط و همچنین تلاش و مقاومت و عادت و نیاز و تعریف معنویت و معلم معنوی و ... را یافت.

زندگی یا سکون

به نظر میرسد که زندگی معنوی برابر ترک فعالیتهای زندگی نیست.

بلکه زندگی را واقعا زندگی کردن است.

کاش برای تک تک فعالیتهای زندگیمان به همان اندازه اهمیت بدهیم.

برای خوردن و آشامیدن و راه رفتن و رانندگی و ظرف شستن و ...

.

وقتی از سکوت سخن به میان می آید

وقتی از عدم تلاش برای رسیدن میگویند

مراد سکون و آرامش فکری است.

.

نمیدانم برای فعالیتهای فیزیکی (و فکری مرتبط با آن) چه محدودیتهایی را باید قایل شویم..

اما میدانم که از فعالیتهای فکری در زمینه معنا باید دوری کرد تا در دام خدعه ذهن خود اسیر نشویم

آتشی از عشق در جان برفروز                                      سر به سر فکر و عبارت را بسوز

آیین ها و حقیقت

شکلها و آیینهایی که برای عبادت کردن وجود دارند..

در زمینه عمل به معنویات می توانند مثمر ثمر باشند..

اما

در مقام خود کمک چندانی به دیدن حقیقت نمیکنند.

.

ما باید از خودمان بپرسیم که:

آیا از این شعایر و آیین ها برای ارتباط برقرار کردن با آنچه هست استفاده میکنیم

یا میخواهیم خود را در عالم شناخته ها مخفی کنیم.

.

هر قدر یک نفر به مدت بیشتری به انجام شعایر خاص بپردازد بیش از همه چیز برایش روزمره و عادی می شود

و در این دام می افتد که

همه چیز را "درست" و طوطی وار انجام بدهد.

.

وقتی به راحتی قابل پیشبینی ای پناه میبریم و..

خودمان را در پله امن آن مخفی میکنیم..

نمیتوانیم حقیقت این را که زندگیمان واقعا چگونه است تجربه کنیم

..شادی و غم

بیایید خیلی ساده فقط بنشینیم و هیچ کاری نکنیم.

............................................................

اگر با چنگ و دندان به دنبال خوشی برویم چیزی از آن نصیب نمیبریم. فقط ذهنمان برای همیشه به دنبال آن باقی می ماند.

....................................................................................................................................................................

اگر از اینکه مدام در جستجوی خوشی و شادی باشیم دست برداریم..

آن وقت شادی به ما رو میکند.

........................................

همه رنجهای نفسانی ما از مجموعه باورها و احساسات ناخوشایندمان ناشی می شود.

کسی نبودن

وقتی بی رحمانه به مشاهده خودمان می پردازیم تصویرهایی که از خودمان و از اینکه چه کسی هستیم و چه کسی باید باشیم داریم - که زمانی واقعی به نظر می رسیدند- مثل پیازی که پره های آن را لایه لایه بکنیم به تدریج کنده میشوند و می ریزند.

.

خودانگاره های خوشایند احتمالا جایشان را به خود انگاره های زشت تر می دهند

که آنها هم هرکدام به نوبه خود واقعی به نظر می رسند

تا اینکه پره هاشان کنده شود.

.

وقتی همه نظرات توهمی ما از خودمان به وادی فنا سپرده شد..

در نهایت میتوانیم این آزادی را تجربه کنیم که اصولا نیازی نداریم که کسی باشیم.

حضور بی ذهن

وقتی این همه از وقت خود را در دنیای ذهنی تلف می کنیم و تا این حد به افکارمان معتاد شده ایم چگونه می توانیم احساس رضایت کنیم و شاکر باشیم؟

......................................

دانش هرگز نمی تواند به تنهایی جراحت وجود را شفا ببخشد. وحدت ذاتی ما تنها وقتی آشکار می گردد که حضور کامل داشته باشیم.

..........

ذهن شما هنگامی که افکار صریح و روشن در سر دارید شفاف نمی شود بلکه آن چیزی که وقتی شما درگیر افکار نیستید باقی می ماند ذهن شفاف است.

.............................................

عمل به معنویات ربط چندانی به تعبیر و تفسیرها ندارد.